شهید دستغیب (ره) در کتاب داستان های شگفت نقل می کند: حیدر آقا تهرانی گفت: در چند سال قبل، روزی در رواق مطهر حضرت رضا علیه السلام مشرّف بودم؛ پیرمردی را – که از پیری خمیده و موی سر و صورتش سفید و ابروهایش بر چشمانش ریخته بود – دیدم؛ حضور قلب و خشوعش مرا متوجه او ساخت. وقتی که خواست حرکت کند دیدم از حرکت کردن عاجز است؛ او را در بلند شدن یاری کردم؛ آدرس منزلش را …
بیشتر بخوانید »