در آستانه میلاد باسعادت امام اول شیعیان حضرت علی(ع) نمایشگاه «جلوه گل» با محوریت آثار دینی و قرآنی در نگارخانه رضوان مشهد برگزار شده است.
در این نمایشگاه که از دوم تا هفتم اسفندماه برقرار است، ۲۱ تابلو از آثار نگارگری و گل و مرغ استادان رضا مهدوی، علیرضا قزی، عطاءالله شاکری و احسان افشار با مضامین دینی و مذهبی و در ابعاد گوناگون در معرض دید علاقهمندان گذاشته شده است.
به انگیزه برگزاری نمایشگاه «جلوه گل» به سراغ نقاش برجسته کشورمان استاد رضا مهدوی رفتیم تا درباره هنر نگارگری و پیوند این هنر با فرهنگ و معرفت شیعی و ترویج هنر ایرانی صحبت کنیم. رضا مهدوی متولد سال ۱۳۵۱ در مشهد است. او دارای مدرک کارشناسی زیستشناسی بوده و نقاشی و هنرهای سنتی (تذهیب و نگارگری) را زیر نظر آقایان دیباری، قدیر صباغیان، میرمصطفایی، اتحاد، سقاء، اسکندرپور، فرشچیان، جزیزاده، آغداشلو و فدائیان آموخته است. مهدوی تاکنون سه نمایشگاه انفرادی برگزار کرده و در بیش از ۵۰ نمایشگاه گروهی داخلی و خارجی از جمله کانادا، آلمان، آمریکا، مالزی، چین، ترکیه، قطر و… شرکت داشته است. کسب عنوانهای نخست جشنوارههای متعدد و معتبر در کارنامه هنری او دیده میشود. طراحی و اجرای سردر شرقی صحن آزادی حرم مطهر رضوی و ۱۷ درب طلا و نقره حرمین کاظمین(ع) نیز از افتخارات این هنرمند به شمار میرود. مهدوی در حوزه نگارگری تألیفاتی هم داشته است. گفتوگوی ما را با این هنرمند بخوانید.
چه شد که به هنر نگارگری علاقهمند شدید؟
از وقتی که چشم باز کردم به نقاشی علاقهمند بودم! وقتی به نقاشیهای دوران کودکیام نگاه میکنم میبینم توجه به جزئیات، ظرایف و نگاه شاعرانه من در همان کارهای کودکی هم وجود دارد. یک بار در محضر استاد صباغیان بودم که یک نفر کپیهای یک کتاب از استاد فرشچیان را آورد. در سن ۱۷ سالگی متوجه علاقهام شدم و فهمیدم من نقاشی فضای خیالانگیز را دوست دارم و به فضای رئالیستی علاقه ندارم. در واقع میخواستم چیزی که از ذهن خودم تراوش میکند را نقاشی کنم.
به نظرتان تا چه حد توانستهایم از هنر نگارگری و همه شاخههای آن برای ترویج و معرفی فرهنگ و معرفت شیعی بهره ببریم؟
ظرفیت در زمینه نگارگری بسیار بالاست. نگارگری نوعی از تصویرسازی ایرانی است که به مقولات مختلفی میپردازد؛ تاریخ، حماسه، دین، مذهب، ادبیات، ادبیات غنایی و حماسی و بسیاری مسائل دیگر. ما نمیتوانیم دامنه نگارگری را به یک هنر کاهش بدهیم. گنجینههای مختلفی است که هنرمند نگارگر با بهره گرفتن از آنها چکیده شاعرانه و هنرمندانه خودش را نقش میزند. در واقع نقاشی و نگارگری ایرانی شعری است که کشیده میشود، نه اینکه نوشته شود. احساسی که در مخاطب از دیدن یک نقاشی ایرانی به وجود میآید، همان احساسی است که از خواندن یک شعر به او دست میدهد؛ چرا که همان تعالی، تمثیلها و کنایهها در نقاشی ایرانی هم به عینیت درمیآید. اینجا به جای اینکه ما از الفاظ استفاده کنیم از عناصر تصویری استفاده میکنیم. در زمینه مسائل دینی و مذهبی نگارگری میتواند ابزار خوبی برای ترویج دین و بهتر نمایش دادن و معرفی کردن مسائل دینی باشد. هنرِ تصویری نیازی به ترجمه ندارد. نقاشیای که اینجا کشیده میشود، برای مخاطبی در آن طرف دنیا هم قابل فهم است، بدون اینکه چیزی بر زبان آورده باشیم. همین حالا در اقصی نقاط دنیا آثار من را میبینند و با آن همراه میشوند. مثلاً یک نفر که در آمریکا دکترای ادبیات انگلیسی دارد بعضی از کارهای من را دستمایه اشعار خودش قرار داده و برای بعضی نقاشیهای من شعرهای بلندبالا نوشته است که برای خود من هم جذاب است. وقتی این هنر تا این حد مرزها را شکافته و توانسته از طریق شبکههای مجازی تا آن طرف دنیا نفوذ پیدا کند، چرا ما از آن استفاده نکنیم؟ ولی متأسفانه در سیاستگذاریهای فرهنگی کشورِ ما به این هنر توجه نمیشود. اگر گاهی هم دیده شده جماعت خاصی را در برگرفته است. حمایتی که ما در دورههای گذشته میبینیم که بارها از هنرمندان نقاش و نگارگر داشتهاند و آثار فاخر فراوانی برای ما آفریده و بر جای گذاشتهاند، امروز وجود ندارد. هنرمند با وجود بازار راکد باید روی پای خودش بایستد، به هر سلیقهای تن بدهد تا بتواند امرار معاش کند. اگر به این هنر به عنوان یک هنر فاخر نگاه شود و جایی مثل فرهنگستان هنر حامی یک جریان قوی و تازه در نقاشی و نگارگری ایرانی شود، اتفاقهای خوبی خواهد افتاد.
شما در کشورهای مختلف نمایشگاه برگزار کردهاید. نگاه دیگر کشورها به نقاشی و نگارگری ما چگونه است؟
متأسفانه فضایی که در داخل ایران و دانشگاهها و فضاهای فرهنگی و هنری به نقاشی ایران وجود دارد، این است که هنرمندان نگارگر طیفی واپسگرا هستند که تلاش دارند چیزهایی از گذشته را از دل خاک بیرون بکشند و آن را دوباره به نمایش بگذارند. اما هنرمندان خارج از کشور چنین دیدی به نقاشی ایرانی ندارند و مدرن بودن و هویت داشتن نقاشی ما برای آنها جذابیت دارد.
درباره اهمیت پیوند نقاشی و نگارگری ایرانی با تاریخ فرهنگی و ادبی چه نظری دارید هم متون ادبی و هم ادبیات دینی و قرآنی؟
نگارگری ایران در گذشتههای دور و حتی پیش از اسلام همواره در ارتباط با متون بوده و نقش تصویرسازی برای این متون را داشته است. یعنی نگارگر آن چیزی که در ذهن یک نویسنده، شاعر یا مورخ میگذشته را به تصویر تبدیل میکرده است.
تصویرسازیها ابتدا از کتابهای علمی شروع شد و جنبه مهندسی، پزشکی و… داشت، اما به مرور تبدیل به تصویرسازی کتابهای ادبی شد. مسلماً هنرمند باید به این متون آشنا میبود تا میتوانست آنها را بخواند و برایشان تصویرسازی کند. به همین دلیل هنرمندان نقاش ما همیشه در حال مراوده با اهل علم بودهاند. وقتی امضای این هنرمندان را بررسی میکنیم، میبینیم امضاها با خط خوش و با سجع و به صورت آهنگین نقاشی شدهاند بنابراین عموم آنها فرهیخته بودهاند. متأسفانه در دوره معاصر فاصلهای بین نقاش، اهل علم و دانش و متون ادبی افتاده است. در صورتی که نقاشی و ادبیات از گذشته مثل دو برادر همراه بودهاند. به همین علت در متون ادبی از کلمات و اصطلاحات نقاشی مثل قلم صنع و… زیاد استفاده شده است. هنرها میوههای یک درخت هستند و قابل جداسازی نیستند و این ما هستیم که گاهی بین این موضوعات مرزبندی میکنیم.