زندگی زیر پوست یک شهر جاری است، اما خطکشیها بین مناطق شهر وجود دارد. چه در ادبیات عوام و چه ادبیات شهرسازی این جداییگزینی وجود دارد. سالهاست که در ادبیات رسمی واژههای «بالاشهر» و «پایینشهر» به مناطق برخوردار و کمبرخوردار تغییر داده شده است؛ هرچند این تغییر کلامی فقط در صحبتهای رسمی دستاندرکاران و متولیان امور شهر جاری است و در بدنه جامعه، مردم همچنان از «بالاشهر» و «پایینشهر» در کلامشان استفاده میکنند. درواقع مفهوم بالاشهر و پایینشهر، نوعی دوگانگی بین ساکنان یک شهر را در دل دارد که این دوگانگی در دستیابی به برابری اجتماعی، رفاه، امکانات، نیازها و… است، اما اینکه این دوگانگی چگونه در شهری مثل مشهد ایجاد شده است، از چه زمانی و چگونه مناطق شهر به ۲ دسته بالاشهر و پایینشهر تبدیل شدند، چرا مناطق کمبرخوردار برای پوپولیستها، بهشت کارزارها و پویشهای انتخاباتی است، نقش شهرسازی در ایجاد این خطکشیها چه بوده و نقش مردم چیست، همه پرسشهایی هستند که پاسخ آن را از منظر جامعهشناسی از حجتالاسلام دکتر غلامرضا صدیقاورعی، عضو هیئتعلمی دانشگاه فردوسی و استادیار جامعهشناسی این دانشگاه جویا میشویم. او سالها پژوهشهای کاربردی درباره مسائل اجتماعی خراسان و مشهد داشته و به تدریس و تحقیقات بنیادی در این زمینه نیز پرداخته است.
در هر شهری خواسته و ناخواسته در ادبیات مردم، مناطق شهری به بالا و پایین شهر دستهبندی میشوند. در پایتخت این بالا و پایین شهر را به شمال و جنوب شهر تعبیر میکنند و شهرهای دیگر هرکدام بهشکلی این جداییگزینی را دارند. درباره مشهد از چه زمانی این خطکشیها بین مناطق شهری پیدا شد؟
در گذشتهای که به کمتر از ۱۰۰سال قبل بازمیگردد، هیچ سندی را نمیتوانید بیابید که گویای وجود محله حاشیهنشینها، بیپولها، پایینشهریها، کمبرخوردارها و… در شهر مشهد باشد. افراد بیپول، مهاجر یا افراد با تمکن مالی پایین در این شهر زندگی میکردند، اما منطقه زندگی آنها از طبقات ثروتمند جدا نبود. مثل امروز منطقه مسکونی هر فرد نشانهای برای طبقه اقتصادی و اجتماعی آن فرد نبود، بلکه در هر محله و منطقهای هم افراد با تمکن مالی پایین سکونت داشتند و هم افراد ثروتمند. با این تفاوت که مساحت، نوع ساخت، تجهیزات و… هر ملک با دیگری متفاوت بود، اما باز هم تأکید میکنم منطقه زندگی بین این افراد جدا نمیشد. افراد پولدار، متوسط و بیپول با ترکیبات شغلی پزشک، نظامی، اداری، علمی، کاسب، هنرمند و… در همه مناطق مشهد ساکن بودند. اسناد شهرداری هم گواه این موضوع است که تفاوت بسیاری در مساحت خانههای یک محله وجود داشت. این مسئله نشاندهنده طراحی کالبدی آمیخته برای زندگی افراد مختلف با طبقات متفاوت اقتصادی در کنار هم بوده است. در این ساختار شهرسازی، نقطه و منطقه و جای بالاشهری وجود نداشت که در مقایسه با دیگر مناطق ارجح باشد. این ساختار شهرسازی مشهد قدیم بود که بهتدریج با اشتباهات بزرگ و عمدی در شهرسازی، جداییگزینیها و ایجاد مناطق کمبرخوردار یا حاشیهای یا در ادبیات عوام، پایینشهر ایجاد شد.
منظورتان این است که جداییگزینی مناطق مشهد به انتخاب مردم نبوده و دستاورد عوامل شهرسازی و مدیریتی بوده است؟
بله. عوامل مدیریتی دانسته و عامدانه به جداییگزینی مناطق مشهد بر اساس ثروت اقدام کرده است. این موضوع را در شکلگیری مناطق و خیابانهای مشهد میتوان اثبات کرد. سعدآباد نخستین منطقه بود که در این طرح جداییگزینی مناطق شهری قرار گرفت. ابتدا عوامل مدیریتی در شهرسازی مشهد سعدآباد را که شمال (شامل) ۲ باغ از موقوفات مسجد گوهرشاد بود، تغییر کاربری دادند و زمین این مناطق را در خیابانهای مولوی، طاهری و منوچهری فعلی به قطعات مساوی تقسیم کردند و در گام بعدی، به انتخاب آدمها برای سکونت در این مناطق اقدام کردند.
میگویید عوامل شهرسازی به انتخاب افراد برای سکونت در مناطق مشهد اقدام کردهاند؛ را، شفافتر توضیح میدهید؟
سیاست عوامل شهرسازی همواره این بوده است که ابتدا منطقه و مکانی بسازند و قیمتی برای زمین و خانههای آن تعیین کنند که خیلیها توان خرید آن را نداشته باشند. همین موضوع خودش یک جداییگزینی عامدانه بر ملاک ثروت افراد است. از طرفی این نوع قیمتگذاری یک فیلتر برای افراد است و هر فردی از هر طبقه اجتماعی و اقتصادی توان انتخاب آن را ندارد. چنانکه گفتم، خیابان سعدآباد اولین منطقهای بود که شامل این نوع سیاست برای جداییگزینی مناطق بالاشهر با پایینشهر در مشهد شد.
بعد از این منطقه، خیابان ابنسینا را عوامل شهرسازی انتخاب کردند. بر اساس اسناد شهرداری، این زمینها را به قطعات ۱۰۰۰ و ۲۰۰۰ متری تقسیم کردند و فقط آنها را به پزشکان واگذار میکردند. آنچنان که هنوز مردم این منطقه را کوی دکترا و چهارراه دکترا مینامند، درحالیکه بههیچعنوان در نامگذاریهای رسمی و تابلوهای شهری این نامها نبوده است، بلکه بهدلیل نوع واگذاری این زمینها به پزشکان، از قدیم مردم این منطقه را به نام کوی دکترا و چهارراه دکترا میشناسند. خود این موضوع جداییگزینی دیگری در مناطق مشهد بود که منطقهای را برخوردار از دیگر مناطق میکرد. سازندگان آن از همان ابتدا در اصول و طراحیهای شهرسازی برای اینکه این نقاط را به قیمت خوبی واگذار کنند، زیرساختها و امکانات خوبی را ایجاد میکردند. تبعیضی که سبب عقبماندگی دیگر مناطق مشهد با این مناطق شد.
این جداییگزینیها در واگذاری مناطق مشهد به گروهها و اقشار جامعه چقدر گسترده بوده است؟ منظور اگر به چند منطقه محدود باشد، نمیتوان ادعا کرد که پایینشهر و بالاشهر را خود عوامل مدیریتی در شهرسازی مشهد ایجاد کردهاند.
جداییگزینیها بههیچوجه محدود نبوده است و شامل همه مناطق برخوردار امروز مشهد میشود. بعد از سعدآباد و ابنسینا که مثال آوردم، خیابان احمدآباد هم با سیاستگذاری مشخصی برای انتخاب سکونت افراد در این منطقه ساخته شد. اگر به نام پیشین خیابانهای این محدوده نگاه کنیم، خیابان عدالت در این منطقه ایجاد شد که «کوی قضات» نام گرفت و زمینهای این منطقه را فقط به قاضیها واگذار میکردند.
همچنین نام قدیم خیابان فرهاد نیز «کوی تیمساران» بود که فقط به قشر ویژهای از طبقه افراد نظامی این زمینها واگذار شدند.
در مناطقی نظیر آزادشهر نیز سیاست جداییگزینی پیاده شد. چنانکه وقتی بخش زیادی از فقرا و نیازمندان مشهد نیاز به مسکن ارزان داشتند، امکان ساختوساز در این منطقه را فراهم نکردند و چهبسا نوعی ممنوعیت ساخت در این منطقه ایجاد کردند تا این افراد کمدرآمد به مناطق پنجتن، التیمور، میثم و گلشهر هجوم بیاورند. بعدها با بالابردن ارزش زمین و ملک در این منطقه و ایجاد زیرساختهای شهری مناسبتر، طوری برنامهریزی کردند که این منطقه هم در فهرست مناطق بالاشهر یا برخوردار قرار گیرد.
دیگر مناطق مشهد که در سالهای اخیر ایجاد شدهاند نیز با همین سیاست پیش رفتهاند. هاشمیه، هفتمتیر و دیگر مناطق تازهتأسیس شهری که همه را ابتدا با سیاستگذاری منطقه گرانقیمت ساختند و سپس امکانات شهری را به این مناطق بردند و طـوری برنامـهریزی کردند که سرمایههای شهر به این مناطق سرازیر شود.
شما میگویید عوامل شهرسازی سبب ایجاد دودستگی در مناطق شهری، یعنی مناطق برخوردار و کمبرخوردار شدند، اما باز هم هر زمانی که انتخاباتی در راه است یا سخنرانیها و بازدیدهای مدیران و مسئولان انجام میشود، همه نگاهها و شعارها به مناطق کمبرخوردار گسیل میشود. چرا؟
سیاستمداران شرکتکننده در انتخابات برای مانورهای انتخاباتی خود و جلب آرا، مناطق کمبرخوردار را انتخاب میکنند. زیرا افرادی که برای نیازهای اولیه مانند غذا، مسکن، درمان، آموزش، شغل و… گرفتاری و محرومیتهای گستردهای دارند، چشمانتظار گرهگشایی در این نیازهای اولیهشان هستند. از طرفی این گرفتاریها و محرومیتها با برنامهریزیهای اقتصادی توسط حکومتها قابل جبران یا کاهش است. برای همین کسانی که ادعاهای انتخاباتی خود را میخواهند مطرح کنند، به مناطق کمبرخوردار میروند و وعدههای گوناگون میدهند. وعده میدهند خیابانها را اصلاح کنند، خدمات رفاهی را ارتقا دهند یا تسهیلات برای مقاومسازی این مناطق ایجاد کنند و…. این وعدهها در توان حکومت است، به علت اینکه خرجکردن از بیتالمال است. حال آنکه در مناطق برخوردار و مرفه صحبتکردن از نیازهای اولیه بیمعناست. در مناطق برخوردار باید از برنامههای دقیق برای توسعه همهجانبه اجتماعی و اقتصادی سخن گفت. در مناطق مرفه، مطالبه اصلی مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است. افراد ساکن در این مناطق نیازهای اولیه را دارند. آنچه مورد توجه آنهاست امنیت، آزادی، مطالبات فرهنگی و اجتماعی و… است و سخنگفتن و برنامهداشتن در این مسائل آسان نیست. درمقابل، سخنگفتن از اصلاح و ایجاد خیابان و خدمات رفاهی و تسهیلاتدادن کار سختی نیست و هر سیاستمداری که وارد کارزارهای انتخاباتی میشود، میتواند متن بلندبالایی از این وعدهها را برای ساکنان مناطق کمبرخوردار بر زبان بیاورد.
منطقه زندگی که جزو مناطق برخوردار یا کمبرخوردار باشد، چقدر در فاصله طبقاتی و احساس نابرابریهای اجتماعی نقش دارد؟
احساس نابرابریهای اجتماعی عوامل مختلفی دارد و نمادهای محسوس بیشترین اثر را در این احساس بهخصوص در قشر کمبرخوردار دارد، اما بدیهی است که امروزه محل و منطقه سکونت افراد واضحترین علامت محسوس برای کمبرخورداری در نقطه مقابل رفاه و برخورداری است. لباس یا برخی نمادهای دیگر بهراحتی جایگزین میشود، اما مسکن و منطقه زندگی به این آسانی یکـسانسازی نخواهــد شد. بنابرایــن مهمترین نماد ایجادکننده و تأییدکننده احساس محرومیت در برابر رفاه دیگران، محل مسکونی و مقدار و نوع سکونتگاه است.
بحث دیگر درباره مشهد، شروع مهاجرتهای درونمحلهای به مناطق کمبرخوردار است. ریشه و عوامل مهاجرتهای درونمحلهای مشهد به کجا میرسد؟
ریشه مهاجرتهای درونمحلهای مشهد هم درست به همین جداییگزینی مناطق مشهد برمیگردد. وقتی طبق مولفههای ثروت و شغل، شروع به واگذاری مناطق شهری در مشهد کردند، بین افراد با مشاغل خاص و سرمایه خاص و محله زندگیشان مرزبندیهایی شد. درواقع ثروت و نوع شغل، محله زندگی افراد را تعیین کرد و نصیب افراد با پول کمتر، مناطق بافتهای قدیمی و فرسوده شد و دیگر مناطقی که عوامل شهرسازی، برای حرفههای خاص و زیرساختها و امکانات فراهم کرده بودند، نصیب ثروتمندان و مشاغل خاص شد. برای نمونه برادری که پزشک شده بود، محله پدری و خانوادگیاش را تغییر داد و به محله ویژهای رفت که زمینهایش را به پزشکان فروختند. قاضی، نظامی، سرمایهدار و… هم به تناسب همین نوع گزینش منطقهای، از محله قدیمی خود جدا شدند و به مناطق تازهتأسیس رفتند. این در حالی بود که خواهر و برادرهای همه افراد یک خانواده این عناوین شغلی و تمکن مالی یکسان را نداشتند و بنا به شغل و توان مالیشان، برخی از آنها در همان محله قبلی باقی ماندند. نتیجه این روند، مهاجرتهای درونمحلهای را در مشهد رقم زد.
درباره مهاجرت از دیگر شهرها به مشهد چطور؟ از منظر جامعهشناسی، این سیر چگونه رخ داده است؟ چنانکه میبینیم دستکم در سالهای گذشته بیشتر مهاجرتها به مناطق کمبرخوردار و حاشیه مشهد صورت گرفته و همین مسئله روزبهروز به جمعیت حاشیهنشینان شهر افزوده است.
از قدیم و در دورههای زمانی، بهدلیل وجود بارگاه امام رضا (ع) در مشهد، ورود مهاجر به مشهد وجود داشته است. افراد از شهرهای دیگر یا از روستاهای دیگر مشهد را برای زندگی انتخاب میکردند و به این شهر مهاجرت میکردند، اما نکته مهم در گذشته کمتر از ۱۰۰ سال مشهد این است که منطقه و محلاتی به نام حاشیه در این شهر وجود نداشته است، درصورتیکه آن زمان هم مثل همین سالهای اخیر بیشتر مهاجرانی که به مشهد برای زندگی یا کسب شغل و درآمد میآمدند، بیپول یا کمپول بودند. در عین حال، آنها یا ملکهایی را برای خرید انتخاب میکردند و در مشهد ساکن میشدند، یا بهصورت اجارهنشین در این شهر زندگی و کار خود را آغاز میکردند، اما بهتدریج ایجاد مناطق اسکان غیررسمی و حاشیه برای شهرهای بزرگ از آن جمله مشهد با اطلاع مدیران در همه دورههای مدیریتی صورت گرفت. درواقع مدیران با عملنکردن به وظایف خود، به اسکان غیررسمی میدان دادند. اگر جاذبههای مبدأ مهاجران تقویت میشود، جمعیت کمتری زندگی در حاشیه شهر مشهد را انتخاب میکردند و در مقابل برای همان جمعیتی که به هر دلیلی به مشهد سکونت کرده بودند، اگر برنامه مشخصی در نظر گرفته میشد، وضعیت اسکان غیررسمی و مناطق حاشیه شهر به شکل امروزی نبود.